• وبلاگ : اي پرنده ي مهاجر اي پر از شهوت رفتن
  • يادداشت : خدايا!!!
  • نظرات : 20 خصوصي ، 138 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9   10      >
     
    مستانه ي مهربون سلام خوبي نازنين ممنونم از حضور قشنگت و ممنونم كه خبرم كردي مطلب خيلي خيلي زيبايي رو نوشتي و از خوندنش لذت بردم ولي بخ نظر من اينايي كه تو گفتي بايد باعث شناخت بيشتر بشه و نه منجر به كفر كه اگه اينجوري بشه نشونه ي نفس ضعيف خودمونه دوستت دارم هزار تا

    سلام مستانه ي مهربونم

    مثل هميشه عالي بود

    دوستت دارم

    چرا باران را براي چشمها ترسيم كنيم اكنون كه چشمها همه باراني اند . بايد براي دستها از سبزه زار گفت . بايد آواز قناري را براي چشمها سرود . بايد هجي سرخ زيستن را به دلها آموخت . آري اكنون نيازمند چكاوك شده ايم . اكنون به يك واژه كه بوي صبح ميدهد محتاجيم .اكنون دستهامان از قشنگها تهي است . باميد آنروز كه هيچكداممان دستهامان از قشنگها تهي نباشد و هميشه همراه و همراه قشنگيها باشيم . مهربانان يه نظر من ميخواهم روز 17 ارديبهشت را روز دوستي در خودمان بنامم و اين روز براي من روز گرامي است و من همه شما را براي اين روز به وبلاگ خودم دعوت ميكنم و فقط از همه دوستان تقاضا دارم تا اين روز خود را آماده نمايند تا هر كدورتي تا كنون برايشان در اين محيط كه محيط مجازي مينامندش و كم از محيط واقعي ندارد راكنار بگذارند و چه مقصر هستند و يا نيستند كدورتها را دور بريزند و مجددا مثل همان قديمها باز هم همه با هم باشيم و در كنار هم . فراموش نشود ...كدورتها را به دور بريزيم و جاي آن نهال دوستي بكاريم . گذشته هاي تلخ را دور بريزيم و به فرداي زيبا بيانديشيم ...

    اگر او جاي ما بود شايد خوب مي شد ولي اگر ما جاي او بوديم...عالي عالي عالي ...7تا عالي.بوس بوس عزيزم.

    مهر، بر سر چادر ماتم كشيد:

    آسمان شد ابري و غمگين و تار

    باز خشم آسمان كينه توز

    باز باران، باز هم تعطيل كار

    قطره هاي اول باران يأس

    روي رخسار پر از گردي چكيد

    ديده يي بر آسمان، اندوه ريخت

    سينه يي آه پر از دردي كشيد

    خسته و اندوهگين و نا اميد

    بر زمين بنهاد دست افزار خويش

    در پناه نيمه ديوار خزيد

    شسته دست از كار محنت يار خويش.

    باز، انگشتان خشكي، شامگاه

    شرمگين، آهسته مي كوبد به در:

    باز، چشم پر اميد كودكان

    باز، دست خالي از نان پدر

    مستانه عزيز و مهربان با سلام و احترام، وقت شما به خير و خوشي، فكر كنم شعر كه نوشتم تمام رنجها و زحمت هايي كه پدران براي زندگي خود مي كشند را به تصوير كشيدم اميدوارم مورد پسند شما و ديگر دوستان قرار بگيرد. ولي اين را هم بگم متن زيباي شما باعث شد چنين شعري به وجود بياد.

    قربان شما فرهاد

    سلام به قشنگترين گل دنيا مستانه جونم..خانومي من كه سايه نيستم..من سكوتم(چشمك)..شعر زيبايي بود
    سلام ...

    سلام عزيز ...... .. مطلبتون هم

    زيبا بود عجب صبري خدا دارد موفق و پيروز باشي ممنون خبرم کردي

    نقش كردم رخ زيباي تو بر خانه ي دل
    خانه ويران شد و ان نقش به ديوار بماند

    سلام . شعر قشنگيه ولي وبلاگت سياهه ... يه كم ملايمتر عالي ميشه ... منم حساسسسسسسسسسسسسس

    موفق باشي.

    sabab gar besozad mosabeb to hasti .... sabab saze in jahan toi to

    salam gole mehrabone dadashi ... azize man ... man dishab ta postam tamom shod baraye hameye azizan off gozashtam ajibe ke nagerefti !!! ajibe .. commente abji narges ham intor ke dastgiram shod mesle inke on ham nagerefteh bodeh

    ...dar har sorat sharmandeh ... bebakhshin shoma be bozorgiye khodeton .. ba ye donya tashakor ke omadi pisham gole dadashit ... va che shere zibai .... vaghean ke az dele ma barkhastast in harfha ...

    manke fekr konam age jaye onha bod ke kofr goftan kamtarin kari bod ke mikard ...

    movazebe khodet bash azize dele baradar

    باسلام دوست عزيز آنچه ما انسا نها را قادر مي سازد همه رنجها ومصائب وسختيها را تحمل كنيم احساس معني دار بودن وهدفمند بودن زندگي ماست . وخداوند قدرت انتخاب را به ما داد. تا خودمان بتوانيم راهمان را انتخاب كنيم . موفق باشيد .

    خيلي عالي بود ......

    عجب صبري خدا دارد ...........

    مويد باشي يا علي

    با چشمان خود نامرديها را بيني باز


    پشيمان مي شدي از قصه خلقت از اين بودن از اين بدعت


    زمين آسمان را کفر مي گوي نمي گويي؟؟

     <    <<    6   7   8   9   10      >