سلام. منتظر نوشته هاي ديگر شما هستيم بسيار بي صبرانه!
موفق باشي دوست خوب من.
يك داستان كوتاه براي همه::::: اين اواخر دردهاي پي در پي امانش را بريده بود.باورش نمي شد که قلبي به بدنش پيوند شده باشد. - «تو رو خدا بگيد کي قلب عزيزش رو به من هديه کرده؟» نامزدش امير در حالي که دست او را در دست داشت گفت:«جواني که بر اثر تصادف دچار مرگ مغزي شده بود.» بعد عکسي را از جيبش بيرون آورد.عکس محمد بود ،خواستگار قبلي اش.همان که براي خوشبختي او حاضر بود با ماشين قراضه اش صبح تا شب مسافرکشي کند و حالا با همان ماشين تصادف کرده بود.دستش را روي قلبش گذاشت.خيلي تند مي تپيد.گريه امانش نداد...
سلام بر مستانه ي عزيز
ممنونم كه به عنوان اولين نفر براي وبلاگ عادي من كامنت گذاشتي
هيچ وقت اين اولين كامنتي رو كه توي اين فضا دريافت كردم از ياد نمي برم
راستش من هنوز اين وبلاگ رو فعال نكردم و فعلا تو بلاگسكاي مي نويسم
به خاطر قهر و ناز و اداهايي كه بلاگسكاي در مياره تصميم گرفتم بيام اينجا و ازنو شروع كنم ولي هنوز نتونستم از بلاگسكاي دل بكنم
اگه دلت خواست بيشتر با يه موجود عادي آشنا بشي آدرسم اينه :
http://www.aaddee.blogsky.com/
خوشحالم كه اين قدر دوستاي خوب زياد داري كه تنهات نمي ذارن
ولي فكر نمي كني كه كمي تاخير افتاده تو آپديت كردن وبلاگ قشنگت ؟
سربلند بموني و ايروني
سلام گلكم...من ؟آپم..خوشحال ميشم سري بزني..فدات سكوت