میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش
به خدا میبرم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه ی خویش
.........
محمد رضا اقاسی همیشه زنده خواهد بود .
دیشب خبر مرگش را شنیدم...... کسی که با عث شد من در عرصه ی شعر و ادبیات پا بذارم
مردی که مردانگیش و پاکی وجود مملو از عشقش نسبت به خدایش برای من الگو بود...
امروز هم یک انسان مرد مثل همیشه یک اتفاق ساده بود ولی نه!!!!! ایندفعه ذیگر یک اتفاق ساده نبود فاجعه بود که باورش برای من محال است...
واااااااااااای خداوندا ...کریما...خالقا....رحیما....
کاش مرا جای او در زیر خاک مذفون می کردندکاش ............
اشکهایم مجال ادامه نمیدهند....
دلم تنــگ شهیـدان اسـت امشب که همرنگ شهیدان است امشب
من از خـون شهیـــدان شـرم دارم که خلقی را به خود سرگـرم دارم
زمن پـرسیــد فــرزنـد شهیـــــــدی کــه بــابــای شهیــدم را نـدیــدی
به من می گفت مادر او جوان بود دلیــر و جنگجـــوی و پـرتـوان بـــود
نمیدانم چه سودای به سر داشت به دوشش کوله باری از سفر داشت
قــدم در کـوچـه بـاغ عشق می زد به جان خویش داغ عشق می زد
|