تابوت سنگی آسمان یاد تو را می برد و منِ یخ زده را می برد آرام به خواب ، آخرین ضجهی فرهاد به زیر آوار.
و تو ، شیرین، چه بی رحمانه، می سپاری بر خاک، آرزوی خفته در تابوت سنگی را.
به چشمانی که هر شب خواب می بیند، التماس را، برای بوسهی زیبای نگاه چشمان تو. نگاه کن! ببین امشب، چه معصومانه می گرید، چه معصومانه می خوابد، چه معصومانه می میرد.
و تو شیرین چه بی رحمانه، می سپاری بر خاک، آرزوی خفته در تابوت سنگی را.
رفتی دیگه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...........................
امیدوارم روزهای شومی در انتظارت باشه ............
|