• وبلاگ : اي پرنده ي مهاجر اي پر از شهوت رفتن
  • يادداشت : ؟؟؟!!!
  • نظرات : 6 خصوصي ، 83 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    سلام دوست عزيز. من خيلي كم مي آم. ببخشيد اومديد و من نبودم. ولي متنتون قشنگ بود.
    فرا رسيدن ماه غم و اندوه، محرم الحرام را به شما عزاداران حسيني تسليت عرض مي نمايم.

    سلام دوست خوبم مستانه از اينكه شنيدم بيمار بودي خيلي ناراحت شدم و الان كه مي بنيم به حمد و شكرانه خداوند بزرگ سلامتي خود را به دست آوردي بسيار خوشحالم. و من از شما پوزش مي خوام كه دير آمدم چون مسافرتي رفته بودم و تو جاده هاي برفي گير افتاده بودم و تازه امروز اومدم و الان هم در خدمت دوست خوبي چون شما هستم. اميدوارم كه هميشه روزگار در پنهاه خداوند بزرگ سالم باشيد.

    و اين ايام ماه محرم را به شما تسليت عرض مي كنم و اميدوارم كه ما را در اين روزهاي خوب از دعاهاي خود بي نسيب نفرماييد.

    قربانت فرهاد

    خوشحاليم كه خوبي....
    سلام مستانه جون مي بخشي كه اين همه دير اومدم خيلي داغون بودم خونمم عوض كردي خواستي يه سر بزن مستانه جون ايني كه بالا نوشتي با پايينيه اصلا هم خوني نداره يا شايدم هم بالايي رو واسه خدا نوشتي و پاييني رو واسه اوني كه مثل من نابودت كرده؟؟؟ غصه نخور عزيزم ما هم خدايي داريم.تو خونه جديدم منتظزتم.

    سلام خوبي زيباست مثل هميشه اي والا... ممنون از حظورت باراني باشي ...يك سال نقش فاصله هامان سكوت بود

    شايد براي حرف زدن از عشق زود بود

    اي كاش قفل سخت سكوت تو ميشكست

    يا در نگاه سرد تو خورشيد مي نشست

    من موج خسته بودم و تو ساحلم شدي

    با يك نگاه ساكن شهر دلم شدي


    bah bah doste azizo mehrabonam , khosh omadin ba in matne zibat , omidvaram hamishe shado movafagh bashi , faghat ye enteghade kocholo , azizam ey kas ye kam bozorgtar neveshteh bodi va ya ba khateh sadeh chon chashmo kami azar mideh , vali bejesh zibaiye matnet azaresho az beyn mibarehaa , mamnon az davate samimanat

    واييييييييييي

    من چرا اينقدر مستانه جونم رو دوست دارم؟

    سلام ؟خوبي .....خيلي قشنگ بود؟

    تير نگاهت تو قلبم به خط خون نوشته

    يا حق؟

    به چشمان پريرويان اين شهر

    به صد اميد مي بستم نگاهي

    مگر يك تن از اين ناآشنايان

    مرا بخشد به شهر عشق راهي

    به هر چشمي به اميدي كه اين اوست

    نگاه بي قرارم خيره مي ماند

    يكي هم، زينهمه نازآفرينان

    اميدم را به چشمانم نمي خواند

    غريبي بودم و گم كرده راهي

    مرا با خود به هر سويي كشاندند

    شنيدم بارها از رهگذاران

    كه زير لب مرا ديوانه خواندند

    ولي من، چشم اميدم نمي خفت

    كه مرغي آشيان گم كرده بودم

    زهر بام و دري سر مي كشيدم

    به هر بوم و بري پر مي گشودم

    اميد خسته ام از پاي ننشست

    نگاه تشنه ام در جستجو بود

    در آن هنگامه ي ديدار و پرهيز

    رسيدم عاقبت آن جا كه او بود

    "دو تنها و دو سرگردان، دو بي كس"

    ز خود بيگانه، از هستي رميده

    از اين بي درد مردم، رو نهفته

    شرنگ نااميدي ها چشيده

    دل از بي همزباني ها

    سلام

    خوبي ... ؟
    ايشالله كسالت شما بر طرف شده

    هميشه شاد و سلامت باشي

    سلام مهربونم

    زبان عشق بازم دست به قلم شد...

     <      1   2   3   4   5    >>    >