• وبلاگ : اي پرنده ي مهاجر اي پر از شهوت رفتن
  • يادداشت : فرشته ي مهربون=فرشته ي مرگ!!!
  • نظرات : 6 خصوصي ، 56 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     

    سلام مستانه خانوم عزيز از اينكه دير خدمتان مي رسم منو ببخسيد.

    من از حضور گرم شما در دهكده عاشقان تشكر مي كنم و اين حضور شما را ارجع مي نهم.

    قربانت فرهاد

    در گذر گاه زمان ،

    خيمه شب بازي دهر ،

    با همه تلخي و شيريني خود مي گذرد ؛

    عشق ها مي ميرند ؛

    رنگها رنگ دگر مي گيرند، ؛

    و فقط خاطره هاست

    که چه شيرين و چه تلخ ،

    دست ناخورده ،

    به جا مي ماند ...

    دنيايي ممنونِ كلام پرمهرت مستانـه عزيز ...

    بوي خاک و بوي نون و بوي گندم
    دوباره پرسه زدن ميون مردم
    دوباره توپ بازي رفتن
    خدمت سربازي رفتن
    دوباره موهارو بافتن
    قصه از مادر شنفتن
    بوي خاک و بوي نون و بوي گندم
    دوباره پرسه زدن ميون مردم

    چه خوبه با بچه ها تا قله رفتن
    گرد و خاک از صورت آفتاب گرفتن
    چه خوبه اين آسمونو آبي کردن
    اون روزاي برفي رو آفتابي کردن
    بوي خاک و بوي نون و بوي گندم
    دوباره پرسه زدن ميون مردم

    دوباره تو بار مرمر
    خوندن تهران مصور
    مردي بر سر دوراهي ....
    سالهاي بي پناهي
    دوباره يه حوض سنگي
    ماهي هاي رنگي رنگي
    از تو اون کلاه فرنگي
    آسمون به اون قشنگي
    بوي خاک و بوي نون و بوي گندم
    دوباره پرسه زدن ميون مردم.......

    سلام

    عزيز ...زيباست.... ممنون که سر زدي .. سبز باشي من حقيقت نگاتو ، توي لحظه هام شنيدم
    روي پرهاي ستاره راز تنهاييي رو ديدم

    تا مي آم با خلوت تو يه دمي آروم بگيرم

    تو ميري ومن تو غربت دستات مي ميرم

    من رو با سنگ غرورت توي آيينه ها شكستي

    بدون اين قصه تلخ تو ، براي من نوشتي

    در آندم كه غمگين و تنها

    به ياد درختان بي برگ و عريان

    به ياد زمستان

    به ياد زمين، زير باران

    نشستي ميان دو بال كبوتر

    مرا هم بيادآر،اي جان

    سلام مستانه جان. فداي تو دوست خوب و با وفا. ممنونم از حضور سبزت. بازم با قدمهاي نازت باغ آسموني منو شكوفه باران كردي. از شعر قشنگي كه برام به يادگاري گذاشتي ممنونم. عزيزدلم چرا آپديت نمي كني و منو مهمون يك متن زيبا و پر احساس نمي كني ؟؟؟ من منتظرم گلم. يادت باشه حتما خبرم كني

    « روزهاست مي‌بينمت ؛ مي‌داني ؟! هيچ دانسته‌اي كه به قطره اشكت در دل چه اشكها و به لحظهً خندت بر جان ، چه خنده ها كه زاييده‌ام ؟! مي‌داني به نگاهت دنيايي ز ياد برده‌ام و به گاه التجا ، اما ، چه زجر نهاني كشيده‌ام ؟! ... » مهربان ، بي شك بي شمار ديده‌اي دختركاني پاك‌نهاد را كه در كوچه خيابانهاي شهرمان به زندان گدايي اسيرند و پاكي خويش به بهايي اندك بر كف بينوايي مي‌نهند ؛ خاكسترينه‌اي در همراهيشان بر خاكسترينه‌هايم فزوده‌ام ؛ بگذار نگاهت نه مرا ، كه تنهاييشان را ، دمي مرهمي باشد ...

    سلام دوست جون گلم.تو هميشه به من لطف داري عزيزم مرسي.يادت باشه توي زندگي من و تو آدماي زيادي مي يان و مي رن كه نقاب فرشته دارن...اگه فرشته مي خواي بايد دنبالش بگردي.من به روزم عزيزم .فعلا بوس بوس.

    سلام دوست خوبم مستان عزيز و سال نو را به شما عزيز مهربان تبريك عرض مي كنم و اميدوارم سالي پر از شادكامي و موفقيت داشته باشيد.

    از اينكه دير رسيدم شرمنده ام.

    مستانه عزيز من به روز شدم و منتظر حضور سبز شما در اين دهكده هستم اميدوارم در دهكده عاشقان فرشته خوبي واسه شما باشم.

    قربانت فرهاد

    سلام مستانه جوني خوبي نازنين ممنونم از حضور زيبات نميخواهي يه روز كني منتظر خوندن متنهاي زيبات هستم حتمن خبرم كن

    نكند شكوفه روزي به كوير دل ببندد ،

    نكند پرش بريزد ، نكند لبش نخندد ؛

    نكند كه سينه سرخي دل از آسمان بگيرد ،

    همه جا بهار باشد گل من ولي بميرد ؛

    نكند كسي نپرسد : چه خبر ؟ چه شد پرستو ؟!

    نكند كسي نداند كه كجاست خانه او ؛

    نكند زمين بترسد ، نكند دلش بلرزد ،

    شب و آن هزار چشمي كه دوباره مي درخشد ؛

    نكند كه خواب باشم و خدا مرا نبخشد ...

    salam gole bi kharo khase dadash farhadi , khobi golam ?? noroze bastanimono ke khosh gozaasht ?! man sharmandeh abji joonam ke on dafe behet khabar nadadam vali in bar avalin nafari hasti ke migam , az neveshtat ham onghadr khandidam ke delam dard gereft , kheyli zibo rahat neveshti afarin khahari , in shakheh gol ham jayezat

    يه شب مهتاب ، ماه مي آد تو خواب ،

    منو مي بره کوچه به کوچه ، باغ انگوري ، باغ آلوچه ،

    دره به دره ، صحرا به صحرا ، اونجا که شبا پشت بيشه ها

    يه پري مي آد ترسون و لرزون ،

    پاشو مي ذاره تو آب چشمه ، شونه مي کنه موي پريشون ...

    يه شب مهتاب ، ماه مي آد تو خواب ،

    منو مي بره ته اون دره ، اونجا که شبا يکه و تنها ،

    تک درخت بيد ، شاد و پراميد ،

    مي کنه به ناز ، دستشو دراز ،

    که يه ستاره بچکه مث يه چيکه بارون ،

    يه جاي ميوش، سر يه شاخش ، بشه آويزون ...

    يه شب مهتاب ، ماه مي آد تو خواب ،

    منو مي بره از توي زندون ، مث شب پره با خودش بيرون

    مي بره اونجا

    که شب سياه تا دم سحر

    شهيدان شهر با فانوس خون جار مي شکن

    تو خيابونا ، سر ميدونا :

    عمو يادگار ! مردچينه دار ، مستي يا هشيار ؟! خوابي يا بيدار ؟!

    مستيم و هشيار شهيدان شهر ! خوابيم و بيدار شهيدان شهر !

    آخرش يه شب ماه مياد بيرون ، از سراون کوه بالاي دره ،

    روي اين ميدون رد مي شه خندون ،

    يه شب ماه مي آد ...

     <      1   2   3   4      >