صدایم کن صدای تو ترانه ست
کلامت آیه هایی عاشقانست
تورا من سجده سجده میپرستم
که سر بر خاک بر زانو نشستم
سلام دوستان عزیزم که نمیدونم از داشتن چنین دوستان مهربونی چه جوری بر خود ببالم.............متاسفانه به دلیل بیماری چند وقتی نبودم و خیلی ناراحتم که وبلاگ های قشنگتون و
ندیدم امروز اومدم تا با دیدن اونها بهتون بگم که به یادتون هستم و همتونو دوست دارم....................خیلی زیاد
در زندگی لحظاتی وجود دارد که احساس میکنی دنیا با تمام زشتی ها و زیبایی هایش به آخر رسیده و تو در انتهای خط ایستاده ای....
فرقی برایت ندارد که بعد از این چه خواهد شد دلت میخواهد همه آنچه که بر سر تو آوار شده همه ی دلتنگی ها و غصه هایی که توی قلبت خونه دارد به اولین کسی که میرسی بگویی ....فریاد بزنی و خشمت را.................چه آن کس خود تو باشی یا دیگری................
سال بی باران.......
جلپاره یی ست نان
به رنگ بی حرمت دلزدگی......به طعم دشنام......به بوی تقلب
تشنه را گرچه از آب ناگزیر است و گشنه را از نان
سیر گشنگی ام سیراب عطش..........
گر آب این است و نان است آن!!!!!
و اگر عشق این است و عاشق تو تف به هرچه عشق و عاشقان سگ صفتی مثل تووووووووو.....
|