وبلاگ :
اي پرنده ي مهاجر اي پر از شهوت رفتن
يادداشت :
خستگي يه كوله بار روي رخوت تن من...
نظرات :
13
خصوصي ،
124
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
حسين
با سلام وب خيلي زيبايي داري . **آن شب من و اشك و مهتاب، تا صبح با هم نشستيم
ايكاش يك خواب بد بود چيزي من ديده بودم
تو اهل آن دوردستي من يك اسير زميني
عشق زمين و افق را ايكاش سنجيده بودم
بي تو چه شبها كه تا صبح، در حسرت با تو بودن
اندوه ويرانيت را تنها پرستيده بودم
**. به من هم سر بزن