يك زاهدبه مدت يكسال تمام روزه گرفت وتنها هفته اي
يك بار غذا مي خورد.بعدازاين رياضت اوازخداونددرخواست كرد
تا مفهوم واقعي راهي معين رادركتاب مقدس به اوبنماياند.
پاسخي شنيده نشد.
زاهدباخودگفت:((بيخودوقت تلف كردم!اين همه گرسنگي كشيدم
وخداحتي جوابم رانداد.بهتراست اين كارهاراكناربگذارم وسراغ راهبي
بروم كه معني اين آيه رامي داند.))
درهمان لحظه فرشته اي ظاهرشدوگفت:((دوازده ماه روزه گرفتن تنهاصرف
واداركردن توبه قبول اينكه ازديگران بهترهستي شد.
خداوندبه يك انسان خود بين پاسخ نمي دهد.اما تواضع نشان دادي ومصمم به
گرفتن كمك از ديگران شدي خداوند مرا فرستاد.))
آنگاه فرشته آنچه راكه او مي خواست بداند برايش توضيح داد.