وبلاگ :
اي پرنده ي مهاجر اي پر از شهوت رفتن
يادداشت :
تابوت سنگي
نظرات :
10
خصوصي ،
74
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
يه دوست
سر گرم جلوه ديدم آن شهسوار خود را
دادم هنان به طوفان صبر و قرار خود را
آن شهسوار تمكين مست از برم چو بگذشت
كردم نثار راهش مشت غبار خود را
فرهاد پاكبازم كز برق تيشه ي عشق
افروختم به حسرت شمع مزار خود را
من بودم آن گل زرد كز جلوه ي نخستين
آيينه خزان ديد صبح بهار خود را
آن رهرو جنونم كز خون خود نوشتم
بر خاك و خار و خارا هر يادگار خود را
خوش باد وقت آن كو ز آغاز جاده ي عشق
چون شمع كرد روشن پايان كار خود را
كو دشت بي كراني تا سر دهم چو مجنون
اين هاي هاي زار ديوانه وار خود را