هنوز صداي پر احساسش در گوشم طنين اندازست ...
بشنو از ني چون حکايت ميکند ... شيعه را در خون روايت ميکند ... شيعه يعني يک بيابان بي کسي...غربت صدساله بي دلواپسي .. شيعه يعني يک بيابان جستجو ... شيعه يعني هجرت از من تا به او ... شيعه يعني تندر آتش فروز ... شيعه يعني زاهد شب شير روز ... شيعه يعني تشنه جام بلا ... شيعگي يعني قيام کربلا ....