نيمه شب بود غمي تازه نفس/ ره خوابم زد و ماندم بيدار/ ريخت از پرتو لرزنده شمع / سايه دسته گلي بر ديوار/ همه گل بود ولي روح نداشت / سايه اي مضطرب و لرزان بود چهر ه اي سرد و غم انگيز و سياه/ گوئيا مرده سرگردان بود/ شمع خاموش شد از تندي باد/ اثر سايه به ديوار نماند / كس نپرسيد كجا رفت ؟ كه بود ؟/ كه دمي چند دراينجا گذراند / اين منم خسته در اين كلبه تنگ/ جسم درمانده ام از روح جداست/ من اگر سايه خويشم يارب / روح اواره من كيست ؟ كجاست ؟............... سلام دوست عزيز ..خوشحالم بعد از مدتي بازهم ميتونم در کنار شما خوبان باشم..منتظر حضور دلچسبت هستم..پاينده باشي..